داستان اموزنده و جالب,داستان اموزنده و جالب,داستان اموزنده و جالب,داستان اموزنده و جالب,
قضاوت . . .
امروز سوار یه تاکسى شدم
صد متر جلو تر یه خانمى کنار خیابون ایستاده بود
راننده ى تاکسى بوق زد و خانم رو سوار کرد
چند ثانیه گذشت
راننده تاکسى : چقدر رنگِ رژتون قشنگه
خانم مسافر: ممنون
راننده تاکسى : لباتون رو برجسته کرده
خانم مسافر سایه بون جلوىِ صندلى راننده رو داد پایینُ لباشو رو به آینه غنچه کرد.
خانم مسافر: واقعاً؟؟!
راننده تاکسى خندید با دستِ راست دستِ چپِ خانم مسافر رو گرفتُ نگاه کرد
راننده تاکسى : با رنگِ لاکتون سِت کردین؟! واقعاً که با سلیقه این تبریک میگم
خانم مسافر:واى ممنونم..چه دقتى معلومه که آدمِ خوش ذوقى هستین
تلفنِ همراه من زنگ خورد و اون دو نفر گرمِ حرف زدن بودن..
موقع پیاده شدن راننده ى تاکسى کارتش رو داد به خانم مسافرُ گفت هرجا خواستى برى،اگه ماشین خواستى زنگ بزن به من..
خانم مسافر کارت رو گرفت یه چشمکِ ریزى هم زد و رفت..
اینُ تعریف نکردم که بخوام بگم خانم مسافر مشکل اخلاقى داشت یا راننده تاکسى…
فقط میخواستم بگم..
تویه این چند دقیقه هیچ کدوم از ما به ذهنمون نرسید
که راننده ى تاکسى هم یک خانم بود..
ما با چیزهایى که توی ذهنِ خودمونه قضاوت میکنیم.
شجاعت لازم برای اینکه خودتان باشید را داشته باشید. خجالت نکشید، شما همانی هستید که هستید. حتی اگر اجتماع دوستتان نداشته باشد، همین هستید. پس چیزی که دیگران فکر میکنند را فراموش کنید و زندگیتان را بکنید. کاری را بکنید که دوست دارید چون زندگی شما همان است که خودتان میسازید. زندگی شما متعلق به خود شماست. هیچکس دیگر نمیخواهد زندگی شما را زندگی کند، پس همه چیز به خودتان بستگی دارد.
در ادامه بخوانید:
دیدن همه داستان های انگیزشی
دانلود رایگان فایل های انگیزشی
دانلود رایگان فایل های آموزشی
تصاویر مفهومی
زندگینامه افراد موفق
مصاحبه با کارآفرینان برتر
نظرات
نظری ثبت نشده.