امیـدوارم کـه از طریـق ایـن کتاب آگاهی و دید بهتری به دست آورده و بتوانید بهترین مسیر مـالی را کـه بـرای شما مناسب است، انتخاب کنید. بسیاری از مهارتهایی که برای کسب موفقیت در سمت راست چهارراه ضـروری است، در مدارس و دانشگاهها آموزش داده نمیشود. این مساله شرح میدهد که چرا افرادی نظیر بیلگیتس مالک مایکروسافت و توماس ادیسون خیلی زود مدرسه را رها کردند. این کتاب علاوه بر مهارتهای افراد به سرشت و خلـق و خـوی فـردی آنها میپردازد کـه لازمـه دسـتیابی بـه موفقیـت در ربعهای مالکیـت کسـب و کـار و سرمایهگذاری چهارراه. پولسازی است پیش از هر چیز به مرور چهار ربع چهارراه پـولسـازی میپردازم و سـپس روی بخشهای مالکیت کسب و کار و سرمایهگذاری تمرکز میکنم.
کتابهای بسـیاری درخصوص رسیدن به موفقیت در بخشهای مالکیت کسب و کـار و سـرمایه گـذاری نوشته شده است. پس از خواندن این کتاب، برخی از شما ممکـن اسـت بخواهیـد در نحـوه کسـب درآمد خود تغییر ایجاد کنید و عدهای دیگر نیز ممکن است از قرار گرفتن در جایگـاه قبلی خود احساس رضایت کنند. امکان دارد عدهای بخواهند در دو یا حتی چهار ربـع چهارراه به فعالیت بپردازند. ما با هم متفاوت هستیم و نمیتوان گفت کـه یـک ربـع بهتر یا مهمتر از ربع دیگر است. در همه روستاها، شهرستانها، شهرها و کشـورهای دنیا لازم است که افراد در هر چهارراه به فعالیت بپردازند تا در جامعه ثبات اقتصـادی ایجاد شود. همچنین هرچه بر سن ما افزوده میشود و تجربیات متفاوتی به دستمیآوریم، علایق ما تغییر میکند.
به عنوان مثال، من متوجه شدهام که بسـیاری از جوانـان بـه محض فارغالتحصیلی اغلب به دنبال پیدا کردن یک شغل هسـتند. امـا بعـد از چنـد سال، برخی از آنها به این نتیجه میرسند که به بالا رفـتن از نردبـان ترقـی شـرکت علاقهای ندارند یا علاقه خود را به شغلی که در آن مشغول به کار هسـتند، از دستمیدهند. چنین تغییراتی با توجه به سن و تجربه افراد باعث میشود که آنها به دنبال راههای جدیدی برای پیشرفت، رویارویی با چالشها، کسب مزایای مـالی و رضـایت فردی باشند. امیدوارم که این کتاب ایدههـای تـازهای را بـرای دسـتیابی بـه چنـین اهدافی در اختیار شما قرار بدهد.
به طور خلاصه میتوانم بگویم که این کتاب درباره بیخانمانی نیست؛ بلکه درباره خانهدار شدن است؛ خانهای در یک یا چند ربع از چهارراه! پولسازی فصـــل دوم ربعهای مختلف… افراد متفاوت توان به یک فرد پیر حقههای جدید را ” نمی پدر تحصیل کرده من اغلب میگفت: آموخت.” من بارها در موقعیتهای مختلف کنار او نشستم و تمام تلاشم را کردم تا چهارراه پولسازی را برایش توضیح داده و برخی از رویکردهای جدیـد مـالی را بـه او نشـان بدهم. او در آستانه شصت سالگی داشت متوجه میشد کـه بسـیاری از رویاهـایش محقق نخواهد شد.
به نظر میرسید که عضویت او در لیست سیاه از محدوده فعالیت در مشاغل دولتی در ایالات فراتر رفته است. حالا دیگر او بود که شخصـاً خـود را در لیست سیاه قرار. میداد سعی کردم، اما نشده.” ” پدرم گفت: او به تلاشهایی اشاره میکرد که برای کسب موفقیت در ربع خـویشفرمـایی در کسب و کار شخصی خود به عنوان یک مشاور خویشفرما انجام داده بود یا هنگامی که بخش اعظم پسانداز یک عمر خود را به خریدن حق امتیاز یک بسـتنی فروشـی مشهور اختصاص داد و در این کار شکست خورد. از آنجا که بسیار باهوش بود، مفهوم مهارتهای تکنیکی مختلفی را که هر یک از چهار ربع چهارراه پولسازی مورد نیاز است، به خوبی درک میکرد. میدانست کـه اگر بخواهد، میتواند این مهارتها را یاد بگیرد؛ امـا چیـزی او را از انجـام ایـن کـار منصرف. میکرد روزی هنگام صرف ناهار با پدر ثروتمند درباره پدر تحصیل. کردهام صحبت کردم پدر ثروتمند گفت: “من و پدرت از اساس با هم تفاوت داریم.
بـا ایـن کـه هـر دو انسان هستیم و ترسها، شکها، باورها و نقاط ضعف و قوت خاص خود را داریم، در قبال این تشابهات اساسی متفاوت عمل. میکنیم ” من پرسیدم: “میشود این تفاوتها را برای من بگویید؟” پدر ثروتمند گفت: “با یک وعده ناهار نمیشود بـه همـه اشـاره کـرد. امـا نحـوه عملکرد ما در قبال این تفاوتهاست که ما را در یک ربع خاص نگه میدارد. وقتـی پدرت تلاش کرد تا از بخش کارمندی به بخش مالکیت کسب و کار برود، به لحـاظ فکری این فرآیند را خوب درک میکرد، اما نمیتوانست از لحـاظ احساسـی بـا ایـن مساله کنار بیاید.
وقتی کارها خوب پیش نرفت و او شروع به از دست دادن پول کرد، نمیدانست برای حل مشکل باید چه کار کنـد؛ بنـابراین بـه همـان بخـش چهـارراه برگشت که در آن احساس راحتی بیشتری. میکرد من گفتم: “یعنی بخش کارمندی و گاهی اوقات نیز بخش خویشفرمایی پدر ثروتمند به نشانه تأیید سرتکان داد و گفت: “وقتی ترس از دسـت دادن پـول شکست یعنی همان ترسی که در وجود همه ما وجود دارد، در درون فردی زیاد شود، فرد به دنبال امنیت میرود؛ همانطور که پدر تو نیز چنین کرد. ایـن در حـالی اسـت که افرادی مثل من فقط به دنبال آزادی هستند.
“در حالی که بـه پیشـخدمت اشـاره میکردم تا صورتحساب ما را بیاورد، گفتم: “و این همان تفاوت. اساسی است” پدر ثروتمند دوباره شروع کرد: “هرچند همه ما انسان هستیم، اما وقتی پای پـول و احساسات ما نسبت به آن به میان میآید، عملکردهـای متفـاوتی خـواهیم داشـت. نحوه عملکرد ما در قبال این احساست است که جایگاه ما را در چهارراه پـولسـازی تعیین. میکند من گفتم: “ربعهای مختلف… افراد متفاوت.”
خرید کتاب پدر پولدار پدر فقیر,خرید کتاب پدر پولدار پدر فقیر,خرید کتاب پدر پولدار پدر فقیر,خرید کتاب پدر پولدار پدر فقیر,خرید کتاب پدر پولدار پدر فقیر,خرید کتاب پدر پولدار پدر فقیر,خرید کتاب پدر پولدار پدر فقیر,خرید کتاب پدر پولدار پدر فقیر,خرید کتاب پدر پولدار پدر فقیر,خرید کتاب پدر پولدار پدر فقیر,خرید کتاب پدر پولدار پدر فقیر,خرید کتاب پدر پولدار پدر فقیر,خرید کتاب پدر پولدار پدر فقیر,خرید کتاب پدر پولدار پدر فقیر,خرید کتاب پدر پولدار پدر فقیر,
نظرات
نظری ثبت نشده.