.کارآفرینی چیست,.کارآفرین کیست,.کارآفرینی چیست,.کارآفرین کیست,.کارآفرینی چیست,.کارآفرین کیست,.کارآفرینی چیست,.کارآفرین کیست,
مصاحبه با مهندس محمّد رضا اصغرپور: مدیرعامل شرکت ساسوله
از میدان رسالت (محلّ استقرارمان) تا بلوار دریا (ساختمان شمارهی ۱۲۰، دفتر کار مهندس محمّدرضا اصغرپور) نیمساعته رسیدیم. منتظر ما بود. به گرمی از ما استقبال کرد. به اتاقش رفتیم و در زیر نور چراغهای هالوژن به گفت و گو پرداختیم.
۶۴ ساله بهنظر نمیرسید. شاید داغ مرگ پسر جوانش (پورنگ)، شکستگی خطوط چهره و افتادگیاش را بیشتر کرده باشد. (شادروان پورنگ اصغرپور در سال ۸۲ در یک سانحهی رانندگی، به همراه پسرعمویش، جان خود را از دست داد. )
مهندس با روال گفت و گوی مجلّه با کارآفرینان آشنا بود. محکم و مسلّط حرف میزد. حافظهای قوی داشت.
محور بحثمان را در دوبخش سازماندهی کردیم. بخش اوّل مربوط به کارآفرینیِ ایشان با پتانسیل خیرهکننده در سطح ملّی و بخش دوّم معرّفی ایشان به عنوان انسان خیّر و نیکوکاری که بی ادّعا مساجد (ثامن الائمه در شهرک غرب تهران و امام حسن مجتبی (ع) در چهارشنبه پیش بابل)، درمانگاه (زینبیّه در چهارشنبه پیش) را ساخته و اخیراً احداث دو مدرسه به نامهای مجتمع آموزشی(علّامهی سابق) و مدرسهیکُشتی مهندس پورنگ را با امضای دو سند جداگانه، تقبّل کردهاست.
سال ۱۳۲۰ در محلّهی قدیمی «مرادبیک» به دنیا آمد. در دبستان تربیت (با مدیریت آقای صابری) و دبیرستان شاهپور (با مدیریت مرحوم کاظمبیکی) درس خواند. دانشآموز با هوشی بود. آقای عبدالکریم صبوری (معلّم زبان مهندس) میگوید:
«اصغرپور، همیشه بدون کیف و کتاب وارد کلاس میشد. اوایل به او اعتراض میکردم، ولی بعدها که دیدم گیرایی و درک مطلبش از سایر دانشآموزان بیشتر است، کاری به او نداشتم. » خودش میگوید: « من روی گفتهها و مطالبی که معلّمانم در کلاس میگفتند تمرکز میکردم و همهچیز را در همان کلاس یاد میگرفتم. » در تمام دوران تحصیل شاگرد اوّل بود. سال ۱۳۳۸، برای اینکه بتواند در رشتهی دلخواهش قبول شود، به تهران مهاجرت کرد و کلاس دوازده را در دبیرستان مروی تهران گذراند. همان سال، در رشتهی راه و ساختمان دانشکدهی فنّی دانشگاه تهران قبول شد و در سال ۱۳۴۴ (ظرف ۵ سال) فوق لیسانس گرفت.
مهندس چون جزو شاگردان اوّل دانشکده بود، میتوانست از بورس تحصیلی اعزام به خارج استفاده کند. حتّی یک بار از بورس دانشگاه MIT آمریکا برخوردار شد، امّا به خاطر مشکل سربازی از ادامهی تحصیل در دورهی دکترای راه و ساختمان بازماند و به ناچار، وارد بازار کار شد. از آن پس دیگر هر چه بود، کار و کار و کار!
در سال ۵۲ با دختر یکی از بستگان پدریاش وصلت کرد و صاحب ۳ فرزند پسر شد؛ پورنگ (مهندس کشاورزی)، کسری (فوق لیسانس معماری) و البرز (دانشجوی مهندسی عمران). پورنگ (که مدیر بخشی از تأسیسات شرکت بود) در سال ۸۲ به رحمت ایزدی پیوست. کسری و البرز هم با پدر همکاری میکنند. همسرش خانهدار و شریک و همراه همیشهی اوست.
اصغرپور به زبان محلّی بسیار عشق میورزد و معتقد است که زبان، عامل پیوند و دوستی است. شرکتکنندگان در مراسم کلنگزنی مدرسهی راهنمایی پورنگ (علّامهی سابق) بهخاطر دارند که او در آن روز، کار بیسابقهای انجام داد و برای حضّار به زبان محلّی سخنرانی کرد: «در هر جای ایران وقتی با یک مازندرانی مواجه میشوم، با او به زبان محلّی صحبت میکنم. بچّههای من هم همینطورند. آنها با این که در مازندران نشو و نما نکردهاند، ولی زبان محلّی را بخوبی حرف میزنند. عمداً هم حرف میزنند تا یادشان نرود. »
.کارآفرینی چیست,.کارآفرین کیست,.کارآفرینی چیست,.کارآفرین کیست,.کارآفرینی چیست,.کارآفرین کیست,.کارآفرینی چیست,.کارآفرین کیست,.کارآفرینی چیست,
دلمشغولیهای مهندس اصغرپور، یکی، دو تا نیست: «شهر ما با ۷۰ سال پیش فرقی نکرده. خیابانهایش قدیمی، کوچههایش تنگ، ترافیکش خستهکننده و …! شما بروید کرمانشاه! ببینید چهطور شهرشان را توسعه دادهاند! ورودی شهرشان چهقدر قشنگ شدهاست. بلوارها و پارکها چه زیبا و باشکوه ساخته شدهاند. بروید سنندج! ببینید با چه برنامهی حسابشدهای، جمعیّت را به حاشیهی شهر منتقل کردهاند و از بافت قدیمی شهرشان، چهقدر خوب مراقبت میکنند! چه جادّهی زیبایی بین سنندج و همدان ساختهاند! جادّهای با بالاترین استانداردهای فنّی و علمی! امّا شهر ما، چه؟ نه شهر ما (بابل) بلکه استان ما (مازندران) چه؟ جادّهی هراز هنوز همان جادّهی چهل سال پیش است. به جادّهی تهران- اصفهان نگاه کنید! دو تا اتوبان عظیم ساختهاند که هزار تا ماشین هم توی آن گم میشود. اینها همه در حالی است که مازندران از همهی استانهای کشور با استعدادتر است و قابلیّت بیشتری برای توسعه دارد. اصلاً تهرانیها، مازندران (و شهرهای آن را) شهر دوم خودشان میدانند. »
او نگاه دلسوزانهای به شهر بابل دارد:« الآن، مدّتی است که میبینیم مسئولان شهرمان در حال تعریض خیابانها هستند. به نظر من تعریض خیابانها، به این شکلی که دارند انجام میدهند، چارهی کار نیست. برای نجات شهر از شرّ ترافیک و نابسامانیهای اجتماعی و … باید آن را گسترش داد و حاشیهی شهر را آباد کرد. باید در حاشیه و اطراف شهر مراکز تفریحی و توریستی ساخت و جمعیّت شهری را به آنجا کشاند. ایجاد بلوارهای ساحلی، خیلی کارساز است. ما باید از پتانسیل رودخانهی بابلرود استفاده کنیم. به اطراف همین رودخانه در بابلسر که سالانه توریستهای زیادی جذب میکند، نگاه کنید. اینها در زمان رضا شاه ساخته شده. حتّی درختها و خیابانهای آنجا یادگار همان دوران است. »
موضوع بحث را عوض میکنیم. به مطلبی میپردازیم که محور اصلی گفت و گوی ماست؛ کارآفرینی. «بهنظر من، کارآفرین با گرو گذاشتن سرمایه و حاصل عمرش، ایجاد اشتغال میکند و به یاری دولت میآید. شما حساب کنید الآن هر فرصت شغلی در این مملکت ۳۰ میلیون تومان هزینه دارد. اگر یک کارآفرین موفّق شود ۱۰ فرصت شغلی ایجاد کند، در حقیقت ۳۰۰ میلیون تومان سرمایه را در اختیار دولت گذاشتهاست. متأسّفانه دولت از طبقهی کارآفرین به خوبی حمایت نمیکند. انتظار کارآفرینان این است که دولت در تنظیم و تدوین مقرّرات، جانب هر دو طرف (کارگر و کارفرما) را داشتهباشد و عادلانه برخورد کند. اجزای دولت (ادارات) با ما خوب برخورد نمیکنند. مثلاً ادارهی دارایی وقتی به کارآفرین میرسد، نفساش را میگیرد و جانش را بالا میآورد، امّا از پسِ مشاغل خدماتی و بساز و بفروشها برنمیآید. دولت باید به تخصّص در حوزهی کارآفرینی اهمیّت بدهد. ادّعا میکنم اگر تخصّص نباشد، مملکت، برهوت میشود. هر کشوری هرقدر هم پول داشته باشد، تا زمانی که لیاقت استفاده از متخصّصان را نداشتهباشد، پیشرفت نمیکند. همهچیز، که پول نیست! عربستان از سوئد خیلی بیشتر پول دارد، امّا تولیدات صنعتی اوّلی کجا، دومی کجا؟»
مهندس همچنین ما را در جریان نیّت خیرخواهانهاش قرار داد: «میخواهم بنیاد مازندرانشناسی تأسیس کنم. چون عقیده دارم مازندرانیها اوّل باید خودشان را بشناسند و به اصالت و توانمندیهایشان پی ببرند، بعد بنشینند برای تحوّل و تغییرات بنیادی، برنامهریزی کنند. »
.کارآفرینی چیست,.کارآفرین کیست,.کارآفرینی چیست,.کارآفرین کیست,.کارآفرینی چیست,.کارآفرین کیست,.کارآفرینی چیست,.کارآفرین کیست,.کارآفرینی چیست,
از مهندس میخواهیم ما را در جریان شروع به کارش در حوزهی ساخت و ساز، عملکرد شرکت ساسوله و … قرار بدهد: «اوّلین کار فنّیام، لولهکشی آب در بابل بود. ۲۴ ساله بودم که رئیس کارگاه لولهکشی آب بابل شدم. یک روز رفتم پیش آقای امامعلی حبیبی (قهرمان کشتی جهان و نمایندهی وقت مردم بابل) و شرایط ناهنجار آب شُرب بابل را برایش تشریح کردم. ایشان هم پیگیریهایی کرد و موفّق به جذب اعتبار شد. من در سال ۴۵ ظرف ۶ ماه، تمام لولهکشیهای شهر را انجام دادم و دو منبع بتونی هوایی ۱۰۰۰ مترمکعبی در جادهی قدیم آمل و جادهی قدیم قائمشهر (کیاکلا) ساختم.
و خاطرهای از مرحوم نوشیروانی: در همان سالی که از دانشکدهی فنّی فارغالتحصیل شدهبودم، یک روز آقای نوشیروانی آمد پیش من و گفت: بیا این چاله (پشت زمین فوتبال) را درست کن. من هم قبول کردم. با شهرداری مذاکره کردم. بعد که همه چیز آماده شد، یکبار دیگر آمد پیش من. به ایشان عرض کردم: کِی وقت دارید برای کلنگزنی بیایید؟ جواب داد: من برای کلنگزنی نمیآیم. هر وقت کارتان تمام شد برای افتتاح میآیم.
چند سال اوّل در تبریز (رئیس کارگاه) بودم و پروژههای زیادی در این شهر و شهرهای اطراف آن اجرا کردم. یکی از آنها ساختمان مرکز تلویزیون بود که در سال ۵۰، بهوسیلهی شاه افتتاح شد.
شرکت ساسوله را در سال ۵۴ (موقعی که ۳۴ ساله بودم) با همکاری جمعی از دوستان متخصّص دایر کردیم. فعلاً حدود ۳۰۰ پرسنل ثابت و متغیّر (اعمّ از مهندس، تکنیسین، کارمند و کارگر) داریم و تاکنون ۶۵ پروژهی کوچک و بزرگ را (از ۱۰۰۰متر مربّع گرفته تا ۵۷۰۰۰ متر مربّع) اجرا کردهایم. از نظر سازمان مدیریت و برنامهریزی (برنامه و بودجه) به لحاظ ابنیه، رتبهی ۸ قدیم و رتبهی ۱ جدید، به لحاظ ابنیهی سنگین فلزّی، رتبهی ۳ قدیم و از نظر تأسیسات رتبهی ۳ قدیم و رتبهی ۳ جدید را دارا هستیم. »
در این لحظه، آقای مهندس اصغرپور کتاب حجیمی به ما نشان میدهد که پر از تصاویر و جداول، آمار و ارقام خیرهکننده است. البتّه نمیشود همهی آنها را در اینجا ذکرکرد، امّا میشود به نمونههایی از آنها اشاره کرد.
ساختمان مراکز تحقیقات انتقال خون ایران (تهران)، دانشکدهی کامپیوتر و نفت دانشگاه صنعتی شریف، ساختمان اجلاس سران سعدآباد، مرکز مرغ لاین و اجداد بابلکنار، انبار هفتگانهی جزیرهی کیش، مرکز تلویزیون تبریز، مراکز مخابرات در شهرهای تبریز، مرند، بُناب، سردرود، عجبشیر، اهر، مشکینشهر، هشترود و آذرشهر، بیمارستانها در شهرهای تبریز (اتکو و فرمانفرمایان)، مریوان، دهلران، درّهشهر و اهواز و (۳۲۰ تختخوابی) بابل، آشیانههای هواپیماهای فانتوم تهران، خوابگاه ورزشی تبریز، انبار گمرک جلفا، ساختمان بنادر کشتیرانی نوشهر، سالنهای ورزشی در شهرهای گنبد، ساری، اردبیل و مراغه، انبارهای ۲۰ هزار تنی بیجار، ساختمان داروسازی تبریز، انبارهای شرکت تعاونی در ۵۳ شهر ایران، ساختمان اصلی مرکز تولید رادیو ایران (جامجم)، مراکز تحقیقات و پژوهشهای توانیر، انبار تعاونی شهرستان بابل و پروژههای مسکونی و اداری و تجاری دیگر.
همچنین طرّاحی و ساخت و نصب اسکلت فلزّی پیشساخته حدود ۴۴۰ کارخانهی تولیدی در سراسر کشور به مساحت تقریبی یک میلیون متر مربّع.
چشمان ما از مشاهدهی سیاههی عملکرد شرکت ساسوله، داشت سیاهی میرفت. اینهمه کار و تلاش و سازندگی واقعاً جای تحسین دارد. تمام پروژهها اساسی و معتبر بودند. امّا یکی از آنها (ساختمان بیمارستان۳۲۰ تختخوابی بابل) برایمان جذّابتر و مهمتر بود.
.کارآفرینی چیست,.کارآفرین کیست,.کارآفرینی چیست,.کارآفرین کیست,.کارآفرینی چیست,.کارآفرین کیست,.کارآفرینی چیست,.کارآفرین کیست,.کارآفرینی چیست,
«این بیمارستان، ماجرای پُر افت و خیزی دارد. پروژهی آن از سال ۷۰ آغاز شد، امّا بهخاطر کمبود اعتبار، کارش به درازا کشید و متأسّفانه هنوز به بهرهبرداری نرسیدهاست. البتّه اعتبار تخصیص داده میشد، امّا مقامات متنفّذ کشور آنرا در جاهای دیگر مصرف میکردند. مثلاً اعتبارات بیمارستانهای آموزشی در دوران ریاست جمهوری آقای هاشمی در کرمان و آقای خاتمی در یزد هزینه شد. سال قبل هم اعتبارش رفت به همدان (!!) قرار بود این بیمارستان مهرماه سال گذشته (۸۳) افتتاح شود که به همان دلیل انجام نشد. امّا امسال (با توجّه به اعتبار جدید) تکمیل و بزودی افتتاح میشود.
طبقهی اوّل بیمارستان بابل۲ هکتار (۰۰۰/۲۰ متر مربّع) و مجموعاً ۵۷۰۰۰ مترمربع زیربنا و ۱۲ اتاق عمل دارد. ولی چون طرح آن درسال ۶۵ ریخته شده، متأسفانه مرکز کبالت (پرتو درمانی ویژهی بیماران سرطانی) بلاتکلیف مانده و سیتی اسکن و MRI برای آن درنظر گرفته نشده است که امیدواریم با پیگیریهای جدّی مسئولان دانشگاه و مقامات شهرستان، به نتیجهی خوبی برسد. من به سهم خودم و به دلیل علاقه به زادگاهم، تمام خلّاقیّت و توانایی خود را به کار بردم تا بیمارستانی در کلاس بینالمللی بسازم. یادم هست حدود سالهای ۷۸-۷۷ عدّهای معتقد بودند که بابل نیازی به پروژهای به این بزرگی ندارد. حتّی میخواستند کاربری آن را تغییر دهند (به من هم پیشنهاد خرید دادهبودند)، امّا من عقیده و اصرار داشتم که این بیمارستان، آبرو و سرمایهی بزرگی برای استان مازندران است و حتماً باید ساخته شود. »
از مهندس اصغرپور در مورد رمز موفّقیتاش میپرسیم، دقّت و صداقت را کلید توفیقاتش میداند: «درمواجهه با مردم احساس عجیبی دارم، احساس میکنم در حال تلهپاتی هستم. همیشه فکر میکنم آنها از درون من خبر دارند، به همینخاطر نمیتوانم دروغ بگویم. من خدا را در چهرهی انسانها میبینم. »
درمورد جزئیّات مدارسی که میخواهد بسازد، میگوید:«عملیّات ساختمانی مدرسهی راهنمایی پورنگ (علّامهی سابق) را به تازگی شروع کردم و انشاءالله تا ۱۴ ماه دیگر تحویل میدهم. بعد ازآنکه این مدرسه تمام شد، مدرسهی کُشتی رابسیارزیبا و با بالاترین استانداردهای مهندسی دنیا خواهم ساخت و هر دو را هم به نام پسر جوانم پورنگ نامگذاری خواهم کرد. (کمی متأثّر میشود. بغضش میترکد و آرام میگوید: بگذریم!)
مهندس علاوه بر ساختن این دو مدرسه، قصد دارد همه ساله به دانشآموزان برگزیدهی بابلی دارندهی رتبههای برتر در سطح استان، کشور و دنیا، مدال و نشان ویژهای تحت عنوان نشان علمی پورنگ اعطا کند: « قرار است مسئولان آموزش و پرورش بابل، طرح آن را آماده کنند. انشاءالله وقتی طرح تصویب شد آن را اجرا میکنیم. »
مهندس اصغرپور به ورزش هم عشق میورزد « ما باید ورزش و ورزشدوستی رادرمیان مردم نهادینه کنیم. اگر شرایط و زمینه را برای جوانان فراهم کنیم، آنها در سطح جهان غوغا میکنند. »
گفت و گوی ما، سه ساعت به طول انجامید، امّا انگار سه دقیقه بود. لحظاتی ناب با کارآفرینی برجسته ومعتبردر سطح کشور که زندگی و خانوادهاش را وقف توسعه و آبادانی کشور کردهاست. در عمق نگاه و متن چهرهی مهربان مهندس اصغرپور، در جستوجوی نوشیروانی دیگری هستیم. رادمردی که خستگی نمیشناخت و پیشتاز و پرچمدار خدمت به مردم و جامعه بود.
در ادامه بخوانید:
مقالات زندگینامه افراد موفق
مصاحبه با کارآفرینان برتر
موفقیت مالی و کسب ثروت
دانلود رایگان قسمتی از جلسه اول دوره تخصصی کوچینگ ثروت
دانلود رایگان قسمت هایی از دوره حرفه ای بیزینس کوچینگ
دوره رایگان تکنیک های موفقیت مالی
تجربیات مشتریان گروه آموزشی الهی
روشی جدید برای جذب ثروت بیشتر به زندگی
نظرات
نظری ثبت نشده.