مقالات رهایی از احساس گناهروش شگفت انگیز رهایی از احساس گناهرهایی از احساس گناه رهایی از احساس گناهرهایی از احساس گناهرهایی از احساس گناه رهایی از احساس گناه
رهایی از احساس گناه
نویسنده: کارن بوریس
نام کتاب : رهایی از احساس گناه (احساس گناه را از وجودت ریشه کن کن)
ناشر: درسا
نویسنده: کارن بوریس
مترجم: سیما فلاح
ویراستار: حمیده رستمی
چاپ فرشیوه
صحافی: منصور
بخش اول
مراقبت از خود
صداقت
احساسات واقعی تان را بپذیرید
همه ما می دانیم که احساس گناه اصلا احساس خوب و خوشایندی نیست. احساس گناه باعث نمی شود ما دوستی بهتر یا فرزندی بهتر شویم. احساس گناه انگیزه ما را می گیرد احساس گناه باعث درد و رنج می شود. احساس گناه در واقع همان انتقاد شدید از خود است. خوب حالا ما چگونه با این احساس دست و پنجه نرم کنیم؟ برای رهایی از احساس گناه باید خیلی صادقانه با آن روبه رو شوید و ببینید چه موقع و به چه علت دچار چنین احساسی می شوید. براد بلنتون نویسنده کتاب صداقت تمام عیار، چگونه زندگی تان را با گفتن حقیقت دگرگون سازید، روشی را برای تشخیص احساس گناه ارائه می دهد. او می گوید: وقتی احساس گناه می کنید، علائمی جسمانی در شما ظاهر می شود – وقتی دچار چنین حالاتی می شوید، حداقل پیش خودتان اعتراف کنید: وای، دوباره این احساس چندش آور به سراغم آمد ” احساس گناه ” و خودتان تعجب می کنید زمانیکه این احساس را به زبان می آورید چقدر سبک می شوید.
هرقدر هم احساس گناه تمام وجودم را فرا گرفته باشد، من خودم را قبول دارم و به خودم عشق می ورزم.
بخشش
با بخشش، حس شیرین رهایی را تجربه کنید
بل هوکز در کتابی تحت عنوان همه چیز درباره ی عشق، درباره ی قدرت بخشش می گوید: بخشش عملی سخاوتمندانه است و برای اینکه بتوانیم ببخشیم باید بر خشم و غضبمان فایق آییم تا بتوانیم کسی دیگر را از زندان احساس گناه و عذاب روحی رها کنیم. طبق گفته ی هوکز بخشش راه را برای عشق ورزیدن هموار می سازد. خوب پس چرا ما آدم ها قادر نیستیم خودمان را ببخشیم و به نظرمان این کار خودخواهانه می آید؟
رفتار مهربانانه ی راشل همیشه برایش دردسرساز بود و اگر خطایی از او سر می زد اصلا نمی توانست خودش را ببخشد.
این اواخر راشل یکی از همکارانش را برای صرف ناهار به رستوران دعوت کرده بود و او هم پذیرفته بود. آن روز راشل بدون اینکه همکارش را بشناسد برای اینکه سر میز حرفی بزند به همکارش نگاه کرد و گفت شما چند سال است که ازدواج کرده اید؟ همکارش جواب داد من از جنس مخالف خوشم نمی آید. و در آن لحظه راشل از سوال نسنجیده اش دچار احساس بدی شد و از همکارش عذرخواهی کرد. همکارش لبخندی زد و گفت: اشکالی ندارد ولی راشل داشت خجالت می کشید و تمام مدتی که ناهار می خوردند دیگر اصلا حواسش به حرف های همکارش نبود. البته او نیت بدی نسبت به او نداشت ولی هرکاری می کرد نمی توانست خوش را ببخشد. حتی وقتی که می خواست دفتر کارش را ترک کند همکارش با لحن مهربانی گفت:
باز هم بابت ناهار ممنونم. کاملا واضح بود که همکارش او را بخشیده بود. همکارش قضیه را رها کرده بود پس چرا راشل نمی توانست آن را رها کند؟ آن شب راشل با یکی از دوستانش به صرف شام رفتند و ماجرای دیروز را کامل برایش تعریف کرد. دوستش به دقت گوش داد و بعد از اینکه حرف های راشل تمام شد درباره ی حرف های یکی از استادانش با راشل حرف زد. او گفت:
وضعیت تو الان مثل کسی می ماند که که سرش را توی دهان اژدهاست گذاشته و احساس راحتی می کند. منظور دوستش این بود که احساس گناه و شرمندگی راشل همانند آن اژدهاست و راشل سرش را توی دهان این اژدها کرده است و در این احساسات نفس می کشد. احساسات دردناک همانند احساس گناه، شرمندگی، پشیمانی و … همانند دهان اژدها تیره و تاریک و سوزان هستند ولی به محض اینکه خودتان را ببخشید و این احساسات را رها کنید، حالتان خوب می شود و احساساتی خوشایند به سراغتان می آید.
من خودم را بابت اشتباهاتم می بخشم و آرامش درونی بر وجودم حاکم می شود.
مقالات رهایی از احساس گناهروش شگفت انگیز رهایی از احساس گناهرهایی از احساس گناه رهایی از احساس گناهرهایی از احساس گناهرهایی از احساس گناه رهایی از احساس گناه
فضا
نفس کشیدن را حق مسلم خود بدانید
لوسیا از اینکه برای دو دخترش بهترین مادر و برای شوهرش بهترین شریک زندگی و برای کارفرمایش خلاق ترین کارمند بود به خودش می بالید و غرق در غرور می شد. تا اینکه یک روز صبح با دردی وحشتناک بیدار شد که دل درد شدیدی داشت ولی اعتنایی نکرد و دخترانش را برای رفتن به مدرسه آماده کرد، ظرف ها را در ماشین ظرفشویی گذاشت و بچه هایش را جلوی مدرسه پیاده کرد و به سمت محل کارش رفت با اینکه دل دردش شدیدتر شد با خودش گفت چیزی نیست خوب می شود. چون امروز باید کار مهمی انجام می داد دلش نمی خواست یک دل درد ساده مانع کارش بشود تا اینکه ناگهان بیهوش شد و همکارانش با عجله او را به بیمارستان رساندند. در کمال تعجب لوسیا یک هفته بستری شدنش در بیمارستان برایش به تجربه ای شیرین و خوشایند تبدیل شد. او از اینکه دائم در رختخواب بود احساس راحتی می کرد و از آن به بعد تصمیم گرفت یک روز از هفته را به خودش اختصاص دهد. باید علاج واقعه را قبل از وقوع کرد. برای استراحت کردن منتظر نمانید تا مریض شوید و در بیمارستان بستری شوید. همین امروز فضایی را برای خود ایجاد کنید.
من به طور مرتب فضایی را به خودم اختصاص می دهم زیرا دادن این فضا هم به نفع خودم است و هم به نفع تمام کسانی که به آنان عشق می ورزم.
سخاوتمندی
از صمیم قلب و با تمام وجودتان ببخشید،نه از روی حساب و کتاب
سخاوتمندی صنعتی است که خیلی اوقات به غلط باعث ایجاد احساس گناه در ما می شود. وقتی کسی از ما می خواهد لطفی در حقش بکنیم یا وقتی می بینیم کسی به چیزی نیاز دارد و قادر نیست به آن دست یابد، باید فوری تصمیم بگیریم آیا به او کمک کنیم یا نه. با اینکه چنین تصمیمی بسیار سخت است، بسیاری از ما نمی توانیم بگوییم نه ناگهان احساس گناه به سراغمان می آید.
کسی که صرفا برای اجتناب از احساس گناه می بخشد، عملش اصلا سخاوتمندانه محسوب نمی شود زیرا سخاوت واقعی از روح سرچشمه می گیرد. اینکه از صمیم قلب مایل به انجام کاری باشیم سخاوت محسوب می شود. اگر « نه» گفتن را فراموش کردید بدانید سخاوتی که به خرج می دهید واقعی نیست. اگر فکر کنید دیگران نسبت به لطف هایی که در حقشان می کنید قدرنشناس اند، دلیلش این است که شما از صمیم قلب و با تمام وجود نمی بخشید و سخاوتتان واقعی نیست. خودخواهی صفتی است که در وجود همه ی انسان ها هست.
بعضی وقت ها ما می خواهیم که بهترین ها را برای خودمان داشته باشیم. این چیزی است که در وجود بشر هست و اصلا هم چیز بدی نیست. زمانیکه کل وقت و انرژی مان را صرف دیگران کنیم و از خودمان غافل بمانیم، در واقع نسبت به خودمان خساست به خرج می دهیم. چگونه می توانیم جلوی قربانی شدن خود را بگیریم و بیش از حد برای خاطر دیگران از خودمان مایه نگذاریم و آن قدر نبخشیم که دیگر چیزی از خودمان باقی نماند به طوریکه دیگر حتی قادر نباشیم به عزیزانمان و اطرافیان عشق بورزیم. باید نگاهی بیندازیم و ببینیم آیا صادقانه و از صمیم قلب می بخشیم و آن بخشش به ما احساسی خوب و فرح بخش و رضایتی عمیق و درونی می دهد یا نه.
من نسبت به خودم و دیگران سخاوتمند هستم و همواره از صمیم قلب و با تمام وجودم می بخشم.
مقالات رهایی از احساس گناهروش شگفت انگیز رهایی از احساس گناهرهایی از احساس گناه رهایی از احساس گناهرهایی از احساس گناهرهایی از احساس گناه رهایی از احساس گناه
مهربانی
بیاموزید چگونه دوستی خوب برای خودتان باشد
از نظر خیلی ها، این طرز تفکر که برای خودمان دوستی مهربان باشیم طرز تفکری عجیب و غریب و غیرعادی است و لوس بازی تلقی می شود. ولی واقیعت این است که اگر ما بتوانیم با خودمان مهربان باشیم قادر خواهیم بود با دیگران نیز مهربان باشیم و بهترین راه را برای اینکه با خودمان مهربان باشیم این است که در دنیای درونمان تغییر و تحول ایجاد کنیم نه در دنیای بیرونمان. شارون سالتزبرگ در کتابی تحت عنوان مهرورزی درباره ی نظر بودا نسبت به مهربانی و عشق ورزی می گوید: ما باید عشق ورزیدن را با دوستی با خودمان آغاز کنیم. چنین عشقی قادر است ترس، خشم و احساس گناه را از وجود ما ریشه کن سازد.
طبق نظر بودا شما می توانید کل دنیا را زیر پا بگذارید برای اینکه کسی را پیدا کنید که بیشتر از آنچه خودتان لایقش هستید لایق عشق و محبت شما باشد ولی هرگز چنین کسی را پیدا می کنید زیرا شما تنها کسی هستید که لایق عشق و محبت خودتان هستید. یک لحظه فکر کنید اگر روزتان را با دوستی با خودتان آغاز کنید چه اتفاقی می افتد؟ البته عشق ورزیدن به خود یک شبه و در یک چشم به هم زدن مقدور نمی شود. شما ابتدا باید نیازها و احساسات واقعی تان را بشناسید و با احترام گذاشتن به آنها اعتمادی قلبی نسبت به خودتان به وجود بیاورید. دوستی با خود مهمترین و تاثیر گذارترین دوستی در زندگی تان است و ارزشش را دارد.
من هر روز خودم را در مهربانی و محبت غرق می کنم.
حمایت
از خودتان همانند والدی مهربان حمایت کنید
بسیاری از ما وقتی واژه ی حمایت و زیربال و پر گرفتن را به ذهنمان می آوریم، بلافاصله پدر و مادری مهربان که فرزندشان را زیر بال و پر خود گرفته اند در ذهنمان نقش می بندد همه ی ما به محض اینکه بزرگ می شویم، خیال می کنیم دیگر به حمایت نیاز نداریم و لایق آن نیستیم. فکر می کنم داشتن چنین حسی نشانه ی نابالغی ماست زیرا از بچگی وقتی برایمان مشکلی پیش می آمد دائم به ما می گفتند باید بزرگ شویم باید تحمل کنیم. درحالیکه غفلت از خود صرفا باعث شکوفا شدن احساسات تلخ وجودمان می شود. زمانیکه احساس گناه و شرم تمام وجودمان را فرا می گیرد، گمان می کنیم باید به عنوان انسانی بالغ تمام احساسات را به درون خود بریزیم درحالیکه آنچه واقعا بدان نیاز داریم این است که به نیازهای روحمان پاسخ دهیم و از آن حمایت کنیم.
شینا روان درمانگر برجسته، نظریه جالبی درباره حمایت ارائه می دهد: وقتی اضطراب بر شما غلبه می کند یا به شدت احساس گناه می کنید و می ترسید، درواقع کودک درونتان وحشت زده است و باید از خودتان بپرسید این کودک به چه چیزی نیاز دارد؟ من که انسانی بالغ و صحیح و سالم هستم چگونه می توانم از این کودک وحشت زده حمایت کنم ؟ چگونه می توانم با چنین احساساتی کنار بیایم؟ عبارت « کودک درون» شاید بسیاری از ما را به یاد دهه ی هفتاد بیندازد یا به نظرمان لوس بازی بیاید، ولی باید بدانیم که میان رفتارهای نپخته و بچه گانه با رفتارهای معصومانه و کودکانه تفاوتی بزرگ هست. وقتی از خودمان غافل می شویم و نیازها و عواطفمان را نادیده بگیریم و برای اجتناب از احساس گناه نیازهای دیگران را به نیازهای خود ترجیح دهیم، کودک درونمان به شدت اندوهگین می شود و احساس تنهایی و … می کند، که به درگیری و تضادهای درونی منجر می شود و نتیجه اش احساسات خود ویرانگر و احساسات دردناک است.
جان کی پولارد در کتابی تحت عنوان چگونه والد خود باشیم می گوید: اگر هر روز زمانی را به کودک درونمان اختصاص دهیم و از آن بپرسیم چه حسی دارد، از چه چیزی لذت می برد و چه مشکلی دارد، می توانیم بر درگیری درونمان غلبه کنیم و آنها را بهبود بخشیم درگیری هایی که مانع رهایی ما از احساسات خراب و مانع پیشرفتمان می شوند درواقع برای رهایی از احساس گناه باید تابوها را بشکنیم و به اندازه ی کافی از خود حمایت کنیم.
من والدی هستم که مشوق کودک درونم هستم، از او حمایت می کنم و به وی عشق می ورزم.
مقالات رهایی از احساس گناهروش شگفت انگیز رهایی از احساس گناهرهایی از احساس گناه رهایی از احساس گناهرهایی از احساس گناهرهایی از احساس گناه رهایی از احساس گناه
قدردانی
همواره و در همه حال قدردان باشید
همه ی ما انسان ها گاهی دچار درد و رنج می شویم و پشیمانی و افسوس به سراغمان می آید. همه ی ما وقتی به کسی آسیب می رسانیم دچار احساس گناه می شویم و از آسیبی که کسی به ما بزند می رنجیم.
مثلا مادر جک استاد ایجاد احساس گناه بود. زمانیکه جک به دنبال فوتبال رفتار و به کالج دور از خانه و شغل باب میلش، و با دختری که دوست داشت ازدواج کرد، مادرش دائم این جمله را زیر گوش او می گفت: “چطور توانستی این کار را با من بکنی؟ ” و هربار که مادرش این حرف را به او می گفت احساس گناه او بیشتر می شد و بارهای منفی جک را از نظر احساسی فلج کردند. او به هنگام روان درمانی پی برد که احساس خشم و نفرتی که در وجودش نسبت به مادرش انباشته شده است که اصلا به نفعش نیست و روان درمانگرش به او پیشنهاد می کند که ببیند در نتیجه ی واکنشش نسبت به احساس گناهی که مادرش به وی داده چه ویژگی های مثبت شخصیتی در وجودش رشد و اعتلا یافته است و بابت آنها قدردان مادرش باشد زیرا بی شک رفتار مشکل ساز مادرش و القای احساس گناه به او نتیجه ای مثبت در برداشته و باعث رشد و تعالی شخصیت او شده است.
البته جک گفت هرگز از مادرش قدردانی نمی کند چون مادرش تمام اعتبار وی را بابت رفتاری که با او داشته، نزدش از دست داده است. جک می بایست به این موضوع پی می برد که او درواقع از مادرش قدردانی نخواهد کرد بلکه از خودش و ویژگی های درونی اش قدردانی می کند. او می بایست می فهمید اینکه دائم سعی کرده بود به او احساس گناه بدهد باعث شده بود او برای مقابله با عدم پذیرش مادرش، شخصیتی قوی و مستقل را در وجودش پرورش بدهد و به نیازها و خواسته های واقعی اش پی ببرد. در نهایت، جک با این کار توانست از شر احساس گناهی که مادرش به او داده بود خلاص شود و از مادرش بابت القای احساس گناه در او که باعث پیشرفتش شده بود سپاسگذار باشد.
من بابت هر چیزی که باعث شده است به جایگاه امروزم برسم قدردان و سپاسگذارم و تمام آن وقایع از من انسانی منحصر به فرد و خارق العاده ساخته اند.
واقعیت
واقعیت را همانگونه که هست بپذیرید
مارکو اسطوره موفقیت در خانواده بود. او بهترین دانش آموز در مدرسه، کالج و دانشکده ی حقوق بود و بعد از فارغ التحصیلی در یک شرکت حقوقی معتبر شروع به کار کرد. در آمدش خوب بود و این قضیه باعث شادی پدر و مادرش شده بود چون آنان برای دو پسرشان خیلی از خودگذشتگی کرده بودند و برای تامین مخارج معلم های خصوصی و شهریه کلاس های آنها هردو تمام وقت کار می کردند و به همین دلیل از موفقیت مارکو خوشحال بودند. و حالا آرزو داشتند که خوزه هم جا پای برادر بزرگترش می گذاشت. ولی خوزه با اینکه ۱۹ ساله بود هیچ تصمیمی برای ورود به دانشگاه نداشت و هنوز با پدر و مادرش زندگی می کرد و در کنار زمین بیسبال هات داگ می فروخت.پدر ومادر کلی از مارکو تعریف و تمجید می کردند و بعد رو به خوزه می کردند و از او می پرسیدند برنامه اش برای آینده چیست. خوزه هم از این سوال آنها خشمگین می شد و با خشم اتاق را ترک می کرد. در این لحظه احساس گناه تمام وجود مارکو را فرا می گرفت، انگار وظیفه ی او بود که برادر کوچکترش را از آن وضعیت نجات بدهد و والدینش را خوشحال کند.
مارکو مخارج تحصیل خوزه را درکالج تقبل کرد ولی خوزه از تحصیل دست کشید و گفت رفتن به کالج مانع کار کردنش می شود. مارکو گفت حاضر است به خوزه پول بدهد تا از آن کار دست بکشد ولی خوزه کارش را خیلی دوست داشت و نمی خواست از آن دست بکشد.
مارکو می بایست این واقعیت را می پذیرفت که خوزه علاقه ای به تحصیل ندارد. او می بایست با احساس گناهی که برای خاطر خوزه وجودش را فرا گرفته بود روبه رو می شد و اعمال خوزه را به دلیل اینکه درآمد کمتری نسبت به او داشت؛ قضاوت نمی کرد. مارکو بالاخره پذیرفت که خوزه تصمیم خودش را برای زندگی گرفته است.
من در هر لحظه سعی می کنم واقعیت را همان گونه که هست، بدون قضاوت و پیشداوری ببینم و بپذیرم.
مقالات رهایی از احساس گناهروش شگفت انگیز رهایی از احساس گناهرهایی از احساس گناه رهایی از احساس گناهرهایی از احساس گناهرهایی از احساس گناه رهایی از احساس گناه
آرامش
راه تان را به سوی آرامش بیابید
وجود احساساتی تلخ و دردناک همانند احساس گناه، در زندگی طبیعی است ولی می توانیم یاد بگیریم آنها را کنترل کنیم. در واقع وقتی احساسات منفی مان را نادیده بگیریم و به آنها بی اعتنایی کنیم، این احساسات رشد می کنند و روز به روز بزرگتر می شوند و زندگی ما را نابود می سازند. برای اینکه چنین احساساتی سیر طبیعی شان را طی کنند و همانند غده هایی چرکین در وجود ما رشد نکنند، باید آنها را بپذیریم و سعی کنیم منشاء چنین احساساتی را بیابیم و آنها را تسکین دهیم.
برای بسیاری از ما ” آرامش دادن به خود ” مفهومی عجیب غریب، نا مانوس و دور از ذهن است، به خصوص اگر در دوران کودکی هم آرامش را تجربه نکرده باشیم خیلی سخت می توانیم در بزرگسالی به خودمان آرامش دهیم.
اسکات ای اسپارلدین در کتابی تحت عنوان اجازه ندهید احساساتتان زندگی تان را کنترل کند می گوید: “خیلی از آدم ها برای آرام کردن خودشان به اعمالی غلط رو می آورند و عکس العمل هایی غریزی از خود نشان می دهند. به عنوان مثال، دیگران را کتک می زنند، سر کسی که از او عصبانی هستند فریاد می کشند، پرخوری می کنند و … این رفتار های غریزی ممکن است شخص را به طور موقت آرام کنند ولی در دراز مدت به شدت مخرب هستند و هیچ کمکی به شخص نمی کنند. این رفتارهای خود ویرانگرانه این روزها با فرهنگ ما عجین شده است و تصور می کنیم آرام کردن خود از طریق عشق و محبت مشانه ی ضعف و آسیب پذیری ماست و آرام کردن خودمان از طریق آسیب زدن به خود و دیگران حداقل ما را ضعیف و شکننده نشان نمی دهد. ولی این رفتارهای خود ویرانگر در نهایت فقط باعث ایجاد مشکلات بیشتری می شوند حتی احساسات منفی و حل نشده ی دیگری بوجود می آورند. “
وقتی سعی می کنیم به روشی صحیح و به شیوه ای درست خودمان را آرام کنیم، نه تنها درد و ناراحتی مان التیام می یابد، بلکه از آن عادت های خود ویرانگر نیز دست بر می داریم.
وقتی احساسات تلخ و دردناک به سراغم می آیند، آنها را می پذیرم و سعی می کنم به شیوه ای درست و سالم خودم را آرام کنم.
مقالات رهایی از احساس گناهروش شگفت انگیز رهایی از احساس گناهرهایی از احساس گناه رهایی از احساس گناهرهایی از احساس گناهرهایی از احساس گناه رهایی از احساس گناه
شرافت
شرافت وجودتان را تقویت کنید
بهترین تعریف و تمجیدی که هر کسی می تواند دریافت کند این است که او را انسانی شریف خطاب کنند ولی شرافت خصیصه ای است که در دنیای امروز در خطر انقراض و نابودی است. شرایط دنیای امروز انسان ها را وادار می کند برای رسیدن به اهدافشان به هر کاری دست بزنند و از ساده ترین راه وارد عمل بشوند.
برای اینکه بتوانیم انسانی شریف باشیم، ابتدا باید خودمان را بشناسیم. ما ابتدا باید دیدگاه خودمان را نسبت به درست و غلط، عدل و بی عدالتی، عشق و بی مهری مشخص کنیم. شریف بودن یعنی برای فرار از درد و رنج، درگیری یا گرفتاری هایمان به اعمالی غیر شرافتمندانه دست نزنیم و اجازه ندهیم احساس گناه نیروی محرکه ما با شد.
استفن ال کارتر استاد حقوق دانشکده ی ییل در پایان نامه اش تحت عنوان شرافت، درباره ی ارتباط میان احساس گناه و فقدان شرافت بحث می کند و عقیده دارد ما خیلی وقت ها به دلیل احساس گناه به اعمالی غیر شرفتمندانه دست می زنیم. او مثالی را درباره مشکل روزافزون بحران نمره مطرح می کند و اینکه امروزه استادان و معلم ها دیگر به شاگرد نمره نمی دهند آنها به دانش آموزان خوب و ممتاز ” الف” می دهند و به دانش آموزانی که عملکردی ضعیف یا حتی زیر ضعیف دارند، ” ب” می دهند. همان گونه که مثال کارتر نشان می دهد، ما با نادیده گرفتن شرافتمان معیارهایی نازل و سطح پایین را تعیین می کنیم و درنتیجه نمی توانیم به توانایی های والای شخصی که برای خاطر او شرافتمان را زیر پا گذاشته ایم، پی ببریم.
وقتی معلم ها، استادان و مدیران موسسات آموزشی معیارهایی در سطح بالا را برای موفقیت دانش آموزان و دانشجویان تعیین کنند، با خطر دلخور کردن دانش آموز، دانشجو، والدین و جامعه روبه رو می شوند. آنها خطر احساس گناه را بابت دادن نمره ی واقعی به جان می خرند ولی در عوض باعث الهام بخشیدن به دانش آموزان می شوند که سخت تر کار کنند، بیشتر از دیگران کمک بگیرند و در نهایت به آن معیارهای سطح بالا دست یابند. شرافت یعنی برای آنچه بدان اعتقاد دارید درست است بجنگند و درعین حال به عقاید دیگران نیز احترام بگذارید. شرافت یعنی معیارهایی در سطح بالا برای خودتان و دیگران تعیین کنید و به دیگران نیز فرصت دهید که به آن معیارها دست یابند.
من همواره خود واقعی ام را نشان می دهم و کاری می کنم که می دانم درست است، حتی اگر چالش برانگیز به نظر بیاید.
http://athir.blogfa.com/
در ادامه بخوانید:
مقالات پاکسازی ذهن از خاطرات تلخ گذشته
روشی شگفت انگیز برای پاکسازی ذهن از خاطرات تلخ گذشته
دانلود رایگان فایل های آموزشی
تجربیات مشتریان گروه آموزشی الهی
هیپنوتراپی چیست؟
دانلود رایگان فایل های انگیزشی
تست های روانشناسی
نظرات
نظری ثبت نشده.