از میان ارزشهایی کـه ذکر کردیم کدام شما مهمنظر ر یک د ترند؟ اکنون کمی وقت صرف کنید و آنها را با شمارههای 1 تا 10 ب ترتیب ه اهمّیت درجه بندی کنید. درج اهمّیت ة ارزش درج اهمّیت ة ارزش ماجراجویی عشق قدرت موفّقیت شور و شعف آزادی راحتی صمیمیت سلامت جسمی امنیت ارزشها ی دفعی نیز مانند ارزشها ی جذبی دارای مراتب هستند سلسله. معمول ارزشترین هـا ی دفعـی عبارتنـد از طـرد شدن (پاسخ منفی)، خشم، ناکامی، انزوا، افسردگی، شکست، خواری و گناه. ارزشاین ها را نیز به ترتیب از شمار 1 ة تا 8 مرتّب کنید و شمار 1 ة ارزشی باشد که برای اجتناب از آن تـلاش بیشـتری کنید. می درج اهمّیت ة ارزش درج اهمّیت ة ارزش افسردگی طرد شدن و جواب رد شنیدن شکست خشم خفّت و خواری ناکامی احساس گناه انزوا تیقّفوم زار آیا حاضرید پرش با اسکی را تجربه کنید؟ پاسخ شـما بـه عوامـلِ چنـدی بسـتگی دارد کـه یکـی از آنهـا، سلسـله مراتـب ارزشهاست.
به عنوان مثال اگر مهمترین ارزش جذبی شما امنیت و بالاترین ارزش دفعی شما ترس باشد (یعنی به هـیچ وجه دلتان نخواهد که دچار ترس شوید) احتمالاً پاسخ شما به این سؤال، منفی است! امّا اگر بزرگترین ارزش دفعـی شـما طرد شدن باشد و فکر کنید که اگر نپرید، دوستانتان از شما روی میگردان شوند چه؟ از آنجا که مردم برای فرار از رنـج تلاش بیشتری میکنند تا برای کسب لذّت، لذا نیاز شما به اجتناب از طرد شدن، بر نیاز به احساس امنیت غلبه میکند. آیا اتّفاق افتاده است که یکی از ارزشها شما را به سویی جلب کند و ارزشی دیگر شما را از آن منع نماید؟ تصمیمگیری چیزی به جز روشن کردن ارزشها نیست. یکی از مهمترین فواید سلسله ارزشمراتب ها این است که تضادهای ارزشی را روشن میکند. مثلاً اگر موفّقیت، بـالاترین ارزش جذبی و طرد شدن (جواب رد شنیدن) بزرگترین ارزش دفعی شما باشد ملاحظه میکنید که ایـن دو ارزش چگونـه با یکدیگر ناسازگارند؟
سعی در کسب لذّت موفّقیت، بدون تحمّل رنج پاسخها ی منفی، هرگز به نتیجه نمیرسد. در واقـع ممکن است پیش از آنکه در جادّ ة موفّقیت زیاد جلو بروید، خودتان راه خودتان را سد کنیـد، زیـرا تـرس از طـرد شـدن توسّط دیگران، شهامتی را که برای کسب هرگونه موفّقیت لازم است، از شما میگیرد. راه حل این کار را که در پنج صفح ة آیند ة کتاب بیـان شـده اسـت میتوان در دو کلمـه خلاصـه کـرد: یکـی «آگـاهی از ارزشها» و دیگری» گیری آگاهانه تصمیم «. آگاهی از ارزشها -لقدم اوّ – الف برای کشف ارزشها ی جذبی کافی است از خود بپرسید: «در زندگی برای من چه چیزی از همه مهمتر است؟» هنگامی که در ذهن خود به دنبال پاسخ میگردید، توجّه داشته باشید که منظور شما، ارزشکشف هایی است کـه جنبـ ة هـدف داشـته باشند، یعنی عواطفی که بیش از همه مایلید آنها را احساس کنید. پس از تهی ة فهرست ارزشها، آنها را به ترتیب اهمّیت مرتّب کنید. یعنی به دلخواهترین ارزش، شمار 1 ة بدهید و ارزشی را که پس از آن از همه مهمتر است با شمار 2 ة مشخّص کنید، الی آخر … یدرف یامن بطق آگاهی از ارزشها ب -لقدم اوّ- برای کشف ارزشها دفعی ی تان از خود بپرسید: «کدامیک از عواطف هست که اجتناب از آن بـرایم بیشـترین اهمّیـت را دارد؟ چه احساسی است که به هیچ قیمتی نمیخواهم دچار آن شوم؟ و» ب
رای یافتن پاسخ، کاملاً فکر کنید. پس از تهی ة فهرست، آنها را بر اهمّیتحسب مرتّب کنید و شمار 1 ة را به ارزشی بدهیـد کـه بـیش از بقیـه مایلیـد از آن دوری کنید. گیری آگاهانه تصمیم -قدم دوم پس از استخراج ارزشها ی فعلی خود، درمییابید که تاکنون در درج اوّ ة ل، نسبت به چـه ارزشهـا یی ا شـرطی شـده یـد و کدام نظام رنج و لذّت، محرّک اعمال و رفتارتان بوده است. امّا اگر میخواهید در طرح ریزی زندگانی خـود نقشـ فعّالی داشته باشید، باید همین امروز میتصم ها ی تازهای بگیرید. سؤالااین ت را از خود بکنید:
1. برای اینکه سرنوشت نهایی خود را به دست گیرم و برای اینکه بهترین شخصی باشم کـه میتوانم باشـم، ارزشهای مورد قبول من چه باید باشد تا بزرگترین اثر را بر تمام زندگی من بگذارد؟ –
2 ارزشچه ها ی دیگری را لازم است که به این فهرست اضافه کنم؟ فهرست جدید ارزشها در نظر شما چگونه است؟ آیا فقط مشتی کلمات نیست که بـر روی صـفحه کاغـذی نوشـته شـده باشد؟ البته چنین است مگر آنکه خود را نسبت به آنها شرطی کنید و آنها را قطبنمای زندگی تاز ة خـود قـرار دهیـد. در این صورت است که ارزشها به شما کمک میکنند تا راه خود را از میان دریاهای آرام و امـواج طوفـانی بـه سـوی مقصـد بگشایید. ارزشاین ها را هر روز در پیشِ چشم داشته باشید. اگر خواهید از اهرُ می م روانی اسـتفاده کنیـد، نسخهای از آنهـا را بـه دوستان خود بدهید. مزایایی را که زندگی بر اساس این ارزشهـا دارد، تجسـم، تفکـر و احسـاس کنیـد تـا آنکـه انتظـار پاداشها ی عاطفی در شما شرطی شود و آنها را بخشی از تجارب روزان ة خود قرار دهید.» حال خوب «برای اینکه را احساس کنید چه اتّفاقی باید بیفتد؟ آیا باید کسی شما را در آغوش بگیرد و بگوید کـه تـا چـه اندازه قابل احترام هستید؟ آیا باید یک میلیون دلار پول به دست آورید؟
بـه ورزش خاصّـ ی بپردازیـد؟ رئیسـتان از شـما تقدیر کند؟ اتومبیل معیّنی را سوار شوید؟ به مهمان یها ی معیّنی بروید؟ به حدّ اعلای روشنفکری برسـید؟ یـ ا فقـط نـاظر غروب آفتاب باشید؟ تیقّفوم زار حقیقت آن است که برای احساس خوشی به هیچ عامل خارجی نیاز نیست. میتوانید هـم اکنـون اگـر بخواهیـد احسـاس خوشی کنید! تازه اگر هم ة آن اتّفاقات بیفتد چه کسی باید خوشحالتان کند؟ خودتان! پس چرا منتظرید؟ تنها چیزی که مانع خوشحالی شماست، قوانین فردی یا اعتقاد به این مسئله اسـت کـه بـرای احسـاس شادی چنان اتّفاقاتی باید حتماً بیفتد. این قوانین خود ساخته را دور بریزید و شادمانیای ةرا که شایست شماسـت احسـاس کنید. اگر میخواهید برای خوشبختی قانونی داشته باشید بگذارید قانون شما این باشد:
«برای احسـاس خوشـی بـه هـیچ واقعـ ة بیرونی نیاز ندارم! من احساس خوشی میکنم زیرا که زندهام! زندگی موهبتی است و من به لذّت بردن از آن مشغولم.» آبراهام لینکن، زمانی گفته بود: «بیشتر مردم همان اندازه خوشبختند کـه خودشـان میخواهند.» داسـتان زنـدگی همـین شخص و داستانها ی دیگرانی که علیرغم وقایع ناگوار زندگی به پیروزی رسیدهاند، یادآور این نکت ة مهم است که ما بـر خویشتن مسلّط هستیم. پس این قانون را بپذیرید و تصمیم بگیرید که معیارهای خود را به خاطر چیزی که کاملاً در اختیارتان است، یعنـی وجـود خودتان، بالا ببرید. معنی این سخن آن است که خود را مقیّد کنید که هـوش، انعطـاف پـذیری و خلّاقیـت داشـته باشـید و دائماً از زاویهای به زندگی نگاه کنید که تجارب حیات، پربارتر و ثمربخشتر شود. از کجا میتوانیم بفهمیم که بر اساس ارزشها ی خویش زندگی میکنیم؟ این موضوع کاملاً بـه قـوانین فـردی مـا مربـوط است، یعنی عقایدی که به ما میگویند چه باید بشود تا احساس موفّقیت، خوشبختی یا سلامت جسمی کنیم. گ
ویی دادگاه کوچکی همیشه در درون ما وجود دارد. قوانین فردی ما بـه منزلـ ة حکـم نهـایی ایـن دادگـاه اسـت و نشـان کدهد می ه آیا اعمال ما با مقرّرات لازم برای تأمین ارزشها مطابق بوده است یا خیر و آیا حال ما باید خوب باشد یا بـد و باید لذّت ببریم یا رنج بکشیم. هنگام احساس رنج، خوب است که به یک سؤال مهم پاسخ دهیم «: آیا این رنج، نتیج ة شرایط موجود اسـت یـا مربـوط بـه قوانین فردی من که میگوید در چه شرایطی باید چه احساسی داشته باشم؟ آیا رنجی که میکشم به بهبود شرایط کمـک کند می؟ در چنین شرایطی قوانین یا باورهای من چگونه باید باشد تا احساس بدحالی کنم؟» بسیار مهم است که قوانین خود را بررسی کنیم تا ببینیم آیا هوشمندانه و مناسب هستند.
قانون بعضیها بـرای احسـاس حال خوب این است که مثلاً فرزندانشان در مدرسه باید نمر ة بیست بگیرند، باید در کار خود از نظـر میـزان فـروش نفـر اوّل باشند، میزان چربی بدنشان کمتر از ده درصد باشد و دائماً آرام و بیدغدغه باشند! به نظر شما کسی که چنین قوانینی دارد تا چه حد حال خوب را احساس خواهد کرد؟ یدرف یامن بطق قوانین خود را بررسی کنید تا مطمئن شوید که در خدمت شما هستند! شگفتانگیز است که بسیاری از مردم راههای بیشماری برای احساس حال بد اختـراع کردهاند (قـوانین رنـج آور) و در مقابل تنها راههای انگشتشماری را برای احساس حال خوب باقی گذاشتهاند (قوانین لذّتبخش). هماکنون تصمیم بگیرید و قانونی عالی را وضع کنید تا به شما اجازه دهد خود را بیش از پیش مورد محبّت احساس کنید. به جای این قوانین که «اگر فلانی همیشه بگوید که مرا دوسـت دارد … بـرای مـن هـدایای گـران قیمـت بخـرد … مـرا بـه سفرهای خارج از کشور ببرد … همیشه با من در تماس باشد … همیشه برای رضایت من دیگـران را برنجانـد کـه مسـلّماً» احساس مورد محبّت بودن را در شما محدود میکند، شاید بتوانید این قانون ساده را برگزینید که
«: هر وقت کـه بـه فکـر محبّت میافتم و یا عشق و صمیمیت خود را به کسی اظهار میکنم، احساس میکنم که مورد محبّت هستم.» آیا قوانینی که زندگی امروزی شما را میچرخانند، مناسب شخصیت امروزی شما هستند؟ آیا قوانینی دارید که در گذشته مفید بودهاند و امروزه مای ة عذاب شما هستند؟ مثلاً ممکن است زمانی در زنـدگی خـود بـا دیگـران بـه صـورت خشـک و خشن رفتار میکرده و احساسات خود را ظاهر ن ساخته می اید. امّا هرچند که ممکن است این نوع رفتار بـرای ادار ة بعضـی مشاغل مفید باشد، مسلّماً در زمین ة روابط و زندگی بادوام زناشویی کاربردی ندارد. همچنین اگر شغل شما وکالت یا قضاوت است مراقب باشید که برداشتها ی شغلی خود را به محیط خانه نیاورید، در غیر این صورت ممکن است هر شب همسر خود را مورد بازجویی قرار دهید. کدامیک از قوانین گذشت ة خود را باید امروزه به دور افکنید؟ از کجا میفهمید که موفّق هستید؟ چند نفر که قوانین کاملاً متفاوتی دربار ة موفّقیـت داشـتند در یکـی از سـمینارهای مـن حاضر بودند.
یکـی از آ نهـا جـزو مـدیران تـراز اوّ ل بـود و همـ ة عوامـل ظـاهری خوشـبختی را در اختیـار داشـت: ازدواج رضایتبخش، پنج فرزند زیبا، درآمدی هفت رقمی و جس می که در اثر دوی ماراتون ورزیده شده بود. با وجود ایـن خـود را موفّق ن، نستاد می زیرا قوانینی غیرمنطقی برای خود داشت. ةنقط مقابل او مـردی بـود کـه هـیچ یـک از آن امتیـازات را نداشت و در عین حال خود را واقعاً موفّق میدانست.
راز موفقیت, آنتونی رابینز,راز موفقیت, آنتونی رابینز,راز موفقیت, آنتونی رابینز,راز موفقیت, آنتونی رابینز,راز موفقیت, آنتونی رابینز,راز موفقیت, آنتونی رابینز,راز موفقیت, آنتونی رابینز,راز موفقیت, آنتونی رابینز,راز موفقیت, آنتونی رابینز,راز موفقیت, آنتونی رابینز,راز موفقیت, آنتونی رابینز,راز موفقیت, آنتونی رابینز,راز موفقیت, آنتونی رابینز,راز موفقیت, آنتونی رابینز,راز موفقیت, آنتونی رابینز,راز موفقیت, آنتونی رابینز,راز موفقیت, آنتونی رابینز,راز موفقیت, آنتونی رابینز,راز موفقیت, آنتونی رابینز,راز موفقیت, آنتونی رابینز,راز موفقیت, آنتونی رابینز,راز موفقیت, آنتونی رابینز,راز موفقیت, آنتونی رابینز,راز موفقیت, آنتونی رابینز,راز موفقیت, آنتونی رابینز,راز موفقیت,
نظرات
نظری ثبت نشده.