همه دندان های پادشاه
پادشاهی خواب دید که همه دندان های او افتاده است.
خوابگذار را فراخواند و تعبیر خواب را جویا شد. خوابگذار گفت:
«پادشاه به سلامت باد، همه نزدیکان شما پیش از شما می میرند به گونه ای بعد از شما کسی نمی ماند.»
پادشاه ناراحت شد و گفت: «وقتی همه نزدیکان من بمیرند من با که باشم؟ این چه تعبیری است که می گویی؟»
و دستور داد او را صد ضربه شلاق بزنند.
سپس پادشاه دستور داد خوابگذار دیگری را نزد او بیاورند.
خوابگذار دوم گفت:
«تعبیر خوابی که پاشاه دیده اند این است که عمر پادشاه درازتر از عمر همه نزدیکان خواهد بود.»
پادشاه گفت: «تعبیر همان است اما این بیان با آن بیان خیلی فرق می کند.» و دستور داد صد سکه به او بدهند.
نظر شما درباره این حکایت چیست؟
داستان کوتاه در مورد موفقیت,داستان های انگیزشی,داستان های موفقیت میلیاردرها,داستان های واقعی موفقیت,داستان کوتاه در مورد موفقیت,داستان های انگیزشی,داستان های موفقیت میلیاردرها,داستان های واقعی موفقیت,داستان کوتاه در مورد موفقیت,داستان های انگیزشی,داستان های موفقیت میلیاردرها,داستان های واقعی موفقیت,داستان کوتاه در مورد موفقیت,داستان های انگیزشی,داستان های موفقیت میلیاردرها,داستان های واقعی موفقیت,داستان کوتاه در مورد موفقیت,داستان های انگیزشی,داستان های موفقیت میلیاردرها,
نظرات
نظری ثبت نشده.